فصل سوم: ادبیات غنایی (قسمت اول)، درس ششم: نی نامه (قسمت اول)
صفر تا صد ادبیات فارسی دوازدهم - محمد صادقی
رسیدیم به درس ششم، درس ششم نی نامه ست، بهار ولدی فرزندی داره بنام جلال الدین محمد بلخی یا رومی، بخاطر اینکه در اونجا زندگی کرده در ترکیه. مولوی شاعر قرن هفته، ششصد و چهار در بلخ متولد میشه، ششصد و هفتاد و دو در قونیه روی در نقاب خاک میکشه، محل اسکان مولوی هم ایران هست، افغانستان هست، تاجیکستان هست و ترکیه کنونی هست. بدونید تخلص اولیه مولانا خموش بوده، بعد شمس الحق تبریزی میشه، در دوره خوارزم شاهیان و سلجوقیان زندگی میکرده، حنفی بوده، بعد همسرش گوهر خاتونه، دختر خواجه لالای سمرقندیه، آثارش مثنویه، دیوان شمسه، مکاتیب، بعد فیه ما فیه، مجالس سبع ست، اینها آثارشه، مولوی به خداوندگار عرفان مشهوره و تو این مسیر، اول به شمس برخورد میکنه، شمس او را میسازه، بعد از شمس حالا ماجراها داره، صلاح الدین زرکوب جانشین میشه و بعد از اون حسام الدین چلپی، و این مثنوی که ما الآن در دست داریم، بخاطر زحمات حسام الدین چلپی ست که دفتر اول وقتی که تمام میشه، همسر حسام الدین چلپی میمیره، دوسال این مثنوی تأخیر میشه، بعد شروع میکنه حسام الدین با مولوی بوده در هر جا و این اشعاری که مولوی در هر حالت عرفانی و در حالت خلسه میگفته، اینها رو ضبط میکرده، شمس هم بدونید اسمش حسین داد ملک داد تبریزیه، این اثر بسیار گرانقدره برای ایرانیان، اگر که دیگران و دیگر کشورها میخوان مولوی رو ضبط کنند ولی بدونند برای خواندن مولوی باید فارسی یاد بگیرند و برای گسترش آن زبان مثنوی که همان زبان پارسی ست رو فرا بگیرند. این چیزی ناگزیر هست و این برای ماست ولی ما نباید در حفظ و حراست این کتاب گرانقدر تلاش نکنیم، کوشش نکنیم، باید تلاشمون رو روزافزون کنیم و نزاریم اون رو ضبط کنند و از آن خود کنند، اگرچه انسان های بزرگ اهل جایی نیستند، برای کسی نیستند، برای همه هستند و برای همه جا.